محل تبلیغات شما

مشاوره و آموزش درزمینه سیستمهای مدیریت EFQM , ISO



تعریف بهره وریچیست؟ عوامل اثرگذار در بهره وری کدامند؟

یکی از مواردی که سازمان ها و حتی انسان ها به آن توجه دارند، موضوع بهره وری است،اینکه سازمانشان و یا اصلاً خودشان بهره وری بالایی داشته باشند.

اگر در تعریفی ساده بخواهیم بهرهوری را در سازمانی توضیح دهیم، یعنی میزان خروجی و سود سازمان نسبت به هزینه ها.

یعنی اگر سازمانی بتواند با ثابتنگهداشتن کیفیت، از میزان هزینه های خود کم کند، می تواند بگوید بهره وری ایجادکرده است. در استاندارد ایزو 9001 از بهره وری بسیار گفته شده است و یکی از اهداف ایناستاندارد ، بالا بردن بهره وری سازمان در حوزه سیستم مدیریت کیفیت است.

اما تعریفی که استاندارد از بهرهوری و عوامل کلیدی آن دارد، در دو مقوله اثربخشی و کارایی است.

 تعریف اثربخشی (effectiveness):

میزانی كه فعالیت های برنامه ریزی شده تحقق یافته و نتایج برنامهریزی شده ،بدست آمده است.

بعبارتی که هرگاه شاخص هایی مرتبطبا برنامه ریزی و با محوریت زمان داشته باشیم، از اثربخشی صحبت کرده ایم.

شاخص هایی مانند: مدت زمان تولید،تحویل به موقع ، برنامه ریزی، مدت زمان رسیدگی به شکایات مشتری و .

 تعریف کارایی (efficiency):

رابطه میان نتایج بدست آمده با منابع استفاده شده.

بعبارتی که هرگاه شاخص هایی مرتبطبا کار و منابع تعریف کردیم، یا هرگاه صحبت از پول به میان آمد، از کارایی صحبتکرده ایم.

بعنوان مثال: اتمام پروژه با بودجهمصوب، استفاده از حداقل نیروی انسانی، هزینه های تعمیرات و نگهداری و .

 در نتیجه : سازمانی را می توانیمبهره وری بنامیم که بتواند هر دو پارامتر اثربخشی و کارایی را داشته باشد.

 حال کدام یک بهترهستند، آیا باید بدنبال کارایی بود یا اثربخشی؟

سازمان های پیشرو همواره توجه ویژه ای به هر دو شاخص اثربخشی و کارایی دارند و سعیمی کنند در سازمان هر دو شاخص اندازه گیری شود. زمانی می توانیم بگوییم بهره وریسازمانی در حد مطلوبی است که هر دو شاخص اثربخشی و کارایی در حد مطلوب باشد.

همانطور که در تعاریف عامیانه گفتیم زمانی کاری صحیح است که هم درست تعریف شود وهم درست انجام شود. شاید شما هم شنیده باشید که فردی که بصورت حرفه ای ی می کندکارایی بالایی دارد چرا که کارش را بدرستی انجام می دهد اما چون کار را بدرستیتعریف نکرده است اثربخشی مناسبی ندارد.

 یکی از ابزارها و استانداردهایی که می تواند در بهره وریسازمانی بسیار مفید و موثر باشد، اجرای اامات استاندارد ایزو 9001 می باشد که می تواند در صورت اجرایصحیح به بهره وری سازمان و بهبود روند کارهای سازمان اثر بگذارد.




Ø     تقسیم کار مناسب، به منظوریک مسئولیت ویژه برای هریک از کارمندان.

Ø     اطلاع رسانی دقیق درموردقوانین و مقررات موجود در سازمان به کارمندان.

Ø     تیم پروژه فقط و فقط از یک نفر دستورالعمل گرفته و آن را اجرایی کند و هر گروه بصورت جداگانه یک رئیس داشته باشد.

Ø     اطمینان کامل از پیشرویدرست اعضای سازمان در یک راستا و برای یک هدف.

Ø     اطمینان از وجود منافعمشترک برای سازمان در بین کارکنان هر گروه.

Ø     اطمینان از وجود پاداشمناسب برای اعضای سازمان.

Ø     آگاهی از تصمیم گیری هایمدیران گروه های زیر مجموعه شرکت.

Ø     ایجاد امنیت شغلی برایکارکنان.

Ø     تشویق کارکنان به داشتن خلاقیت و انگیزه درکار.

Ø     تقویت روحیه ی تیم پروژهو تلاش برای هماهنگی و انسجام گروه.


    تصمیمگیری فرآیندی مستمر و همچنین پیچیده در زندگی هر فرد است ، از اینرو آشنایی باانواع روش های تصمیم گیری به ما در تجزیه و تحلیل رفتار فردی خودمان و دیگران کمکمی کند .

     به طورکلی می توان تمامی تصمیم گیری های روزانه را در یکی از هشت روش تصمیم گیری به شرحذیل ، قرار داد :

    1.       روش آنی یاImpulsive  : در این روش فرد اولین گزینه ای که به ذهنش برسدرا انتخاب می کند.

    2.      روش اجباری یا  Fatalistic : در این روش فرد انتخاب خود را به تقدیرواگذار می کند و در واقع در جهت تصمیم گیری ، هیچ اقدام عملی از خود نشان نمی دهد.

    3.     روش تسلیمی یا  Compliant: در این روش فرد اعتماد به نفس کافی برایانتخاب را نداشته و انتخاب گزینی را به فردی که به آن اعتماد دارد ، می سپارد.

    4.      روش تاخیر یاDelaying :در این روش فرد در رویارویی با گزینه ها تصمیم می گیرد که فرآیند تصمیم گیری را بهتعویق بیاندازد تا در آینده با روش دیگری به انتخاب گزینی بپردازد.

    5.     روش تقلایی یاAgonizing :در این روش فرد به طور وسواسی گزینه ها را واکاوی می کند ، اما هیچ اقدام عملیانجام نداده و یا در فرآیند تصمیم گیری پیشرفتی نداشته است.

    6.     روش عجزی یاParalysis :در این روش فرد در رویارویی با مشکل احساس عجز و ناتوانی می کند و نشانه هایدرماندگی را بروز می دهد و در نتیجه تصمیم نمی گیرد.

    7.     روش شهودی یاIntuitive  : در این روش فرد بنا به برداشت خودش نسبت بهگزینه ها دست به تصمیم گیری می زند و گزینه ای را انتخاب می کند که به نظرش درست وصحیح است.

    8.     روش برنامه ریزی یاPlanning  : در این روش فرد از اصول منطق پیروی کرده ومزایا و معایب هر گزینه را بررسی و با حذف گزینه های نامطلوب در انتها گزینه موردنظر خود را انتخاب می کند.


    1- با قدردانی به موقعاز كارمندان، انرژی كاری آنان را افزایش دهید و حُسن خلاقیت را در آنان تقویت كنید.

    2- موقع حرف زدن بااعتماد به نفس به چشمان افراد نگاه كنید و همیشه متبسم باشید.

    3- هرگز برای پیشبرداهداف كاری خود، دیگران را با وعده های بی اساس فریب ندهید.

    4- سعی كنید اسامیكارمندان را به خاطر بسپارید و در حین صحبت كردن با آنان، نامشان را به زبانبیاورید.

    5- همواره به خاطرداشته باشید به كار بردن الفاظ مؤدبانه از اقتدار شما نمی كاهد.

    6- اشتباهات زیردستان رابیش از حد لازم به آنها گوشزد نكنید.

    7- امین و رازدار افرادباشید.

    8- روی اشتباهات خودپافشاری نكنید و بی تعصب خطاهای خود را بپذیرید.

    9- با عبارات كنایهآمیز و نیش دار به دیگران درس عبرت ندهید.

    10- با آرامش و خونسردیبه حرف های دیگران گوش كنید و برای صرفه جویی در زمان مرتباً حرف آنان را قطعنكنید.

    11- روش محاسبات مالی راتا حدی یاد بگیرید تا قادر به تجزیه و تحلیل گزارشات مالی سازمان باشید.

    12- در جلسات دائماً بهساعت خود نگاه نكنید.

    13- به نحوه پوشش و ظاهرخود توجه كنید.

    14- تا صحت و سقم مسئلهای روشن نشده، كسی را مؤاخذه نكنید.

    15-معاشرین چاپلوس خود را جدی نگیرید.


    چند نکته برای فروش تلفنی موفق

     

    ۱-در ساعات کاری، تماسهای تلفنی شخصی را به حداقل برسانید. با اینکار ، فروشتان بیشتر می شود. اگردر روز تنها ۳ تماس تلفنی شخصی داشته باشید و هرتماس بطور متوسط ۴ دقیقه طول بکشد ، در طی سال حدودا"۴۸ ساعت از وقتشما گرفته شده است. اختصاص ۴۸ ساعت برای فروش ، می تواند چندینمشتری جدید ایجاد کند.

     ۲-بیش از حدنگران بهترین زمان تماس با مشتریان نباشید. بعضی از فروشندگان ، اول ساعت کاری وحدود ظهر با مشتریان تماس نمی گیرند و با خود می اندیشند که مشتری در دسترس نخواهدبود. از تمام روز کاری برای تماسهای تلفنی استفاده کنید. اگر تلفن نکنید ، هیچگاهآنها را نخواهید یافت.

     ۳-برای تماسهایتلفنی ، هدفهای روزانه قرار دهید و سعی کنید در هر شرایطی به آن اهداف برسید. وقتیبدانید در روز باید به تعداد مشخصی برسید ، متمرکز تر و سریعتر کار خواهید کرد.

     ۴-برای روز بعد ،همین امروز برنامه ریزی کنید. اولین ساعت روز کاری بسیار با ارزش است ، چون باانرژی هستید ، پس آنرا به تماس گرفتن اختصاص دهید و نه به برنامه ریزی.

     ۵-تعداد تماسهایروزانه خود را در دفتری یادداشت کنید. هر روز سعی کنید حداقل یک تماس بیشتر از روزقبل بگیرید. وقتی پس از چند هفته نتایج را ببینید ، متعجب خواهید شد.

     ۶-اگر از رویفهرستی مشخصی از مشتریان پیش می روید ، به تک تک شماره ها زنگ بزنید. در مقابل اینتمایل که بطور اتفاقی زنگ بزنید و یا از افرادی صرفنظر کنید ، بایستید. هیچگاهپیشداوری نکنید ، زیرا ممکن است فروش بزرگی را از دست بدهید.

     ۷-میزان درآمدخود را از هر تماس محاسبه کنید. درآمد هفتگی را بطور متوسط حساب کرده و بر تعدادمکالمات هفتگی تقسیم کنید. مقدار حاصل را در دفتر خود یادداشت کنید و سعی کنید اینمقدار را افزایش دهید. یعنی بر روی این کار کنید که در تعداد تماسهای مشخص ، بهافراد بیشتری بفروشید.

     ۸-وقتی با یکشرکت تماس می گیرید ، در صورت امکان با بالاترین مقام صحبت کنید ، زیرا او قدرتتصمیم گیری دارد و اگر شما را به افراد دیگری ارجاع داد ، می توانید بگویید که شخصبا بالاترین مقام از شما خواسته تا با او هماهنگ کنید.

     ۹-اگر به شماگفته شد که شخص مورد نظر دیگر در اینجا فعالیت نمی کند ، بدون وقفه بپرسید چه کسیجای او را گرفته است و با او صحبت کنید. فرصت صحبت با یک مشتری جدید را از دستندهید.

     ۱۰-اگر از رویفهرستی تماس می گیرید که در اختیار چندین نفر قرار می گیرد ، کار خود را از انتهایفهرست شروع کنید ، زیرا معمولا دیگران از ابتدای فهرست کار خود را شروع کرده اند وافراد انتهایی فهرست ، مورد توجه کمتری قرار می گیرند.


    استراتژیهای مهم و کاربردی بخش مدیریت فروش :

    1-      برای شرکت خود یک آرم ، لوگوی خاص و خاطره انگیز در اینترنت تهیهکنید ، طوری که دیدن آن ، خاطرات شیرین را تداعی کند.

    2-     کالای خودتان را در تمام نقاط اینترنت تبلیغ کنید  و جایزه زیادی برای آن قرار دهید .

    3-    فضای تبلیغاتی درتولیدات الکترونیکی برای خود ایجاد کنید .

    4-     کالایتان را با دیگر کالای رقبا حداقل همسان نمایید .

    5-     قیمت کالایتان را با خدمات و تولیدتان هماهنگ سازید .

    6-     مزایای کالای تولیدی خود را در لیست تبلیغاتی کالا و یا برچسب و یاکاتالوگ آن ذکر کنید .

    7-     کارشناسانه به بازاریابی و تجارت اقدام نمایید .

    8-    خود و کارمندان شرکت خود را بیاموزید که با تمام مشتریان مودبانهرفتار کنند .

    9-     در اولین بازدید روی سایت شرکت، بهترین و مهمترین تاثیر گذاری رانماید .

    10-    به عضویت انجمنهای تجاری مشهور و معروف در آیید .


    در رکود اقتصادی در بازارهای مختلف می توان از تکنیک های مطمئنیدر جهت افزایش فروش استفاده نمود .

    با تغییرات ایجاد شده در شرایط اقتصادی رفتار خرید وخریداران نیز تغییر میکند و از همین رو است که برای موفقیت در این عرصه باید ازکارشناسان و افراد بازاریاب حرفه ای استفاده کرد تا بتوان در این شرایط جامعه ورکود اقتصادی ایجاد شده بهترین راهکارها را ارائه نمود.

    یکی از نکات مهم ، حفظ و نگهداری مشتریان فعلی می باشد کهانجام این امر نسبت به جذب مشتریان جدید از هزینه کمتری برخوردار می باشد و میتوانید همواره فروش مشخص و ثابتی را داشته باشید.

    ابزارهایی که می توان برای این امر مورد استفاده قرار دادتماس تلفنی، ملاقات های حضوری، ارسال نامه، کارت دعوت، فرستادن ایمیل های تبلیغاتیو پیامکی و همچنین برگزاری سمینار و همایش و . از جمله این موارد می باشد.


    10 نكته برای موفقیت یك پروژه

     

    توصیه میگردد برای موفقیت پروژه ، نگاهی به ده نكته ذیل داشته باشید :

     

    1-     آغاز كردن: قبل از شروع پروژه از اینكه نیازمندی های مشتریبه طور كامل تعریف شده است اطمینان حاصل كنید. شما نیازمند آن هستید كه به درستیبدانید پروژه و اجزای آن را چه موقع و به چه كسی باید تحویل دهید. حتما سعی كنیدمشخصات پروژه را به طور رسمی نوشته و به امضاء مشتری برسانید. این سند باید ملاكاندازه گیری موفقیت های شما باشد.

    2-     مشاركت مشتری: همواره سعی كنید مشتری را در سراسر چرخه عمرپروژه درگیر نمایید. مشاركت مشتری در تحلیل، طرح ریزی و همچنین اجرای پروژه بسیارضروری است بدین منظور هیچ نیازی نیست به دنبال تایید از سوی مشتری باشید فقطكافیست اطلاع رسانی لازم را به وی انجام دهید.

    3-     قیدهای زمانی: قیدهای زمانی تحویل پروژه را كوتاه و واقعیبرقرار كنید. هیچ گاه با قیدهای زمانی طولانی موافقت نكنید. در صورت نیاز پروژه رابه زیر پروژه های كوچك تر مثلا شش ماهه تقسیم كنید. 

    4-     رویدادهای پروژه: قیدهای زمانی پروژه را به رویدادهای مناسب كهقطعات قابل اندازه گیری كار هستند تجهیز كنید. سررسیدهای تحویل را به رویدادهایپروژه بیفزایید و همواره سعی كنید تحویل به موقع داشته باشید و اگر این مهم رخنداد هر چه زودتر این تاخیر را با مشتری درمیان بگذارید.

    5-     ارتباطات: اطمینان حاصل كنید كه اطلاعات درست، به موقعاطلاع رسانید می شود. تولید گزارش كارهای هفتگی و برگزاری جلسات رسمی گروه پروژهاز اهیمت به سزایی برخوردار است. 

    6-     دامنه كاری پروژه: تنها با تغییراتی كه تاثیری بر زمانبندی پروژهندارند موافقت كنید. در صورت نیاز به گسترش زمانبندی پروژه، مطمئن شوید كه مشتریبا تغییرات دامنه كاری پروژه موافق است.

    7-     كیفیت: كیفیت آنچه را كه تحویل می دهید در بالاترینسطح ممكن حفظ كنید. همواره كیفیت را بازنگری كنید و هیچ گاه از آن فاصله نگیرید.فرآیند تصدیق ستانده های پروژه را اجرا كنید بدین منظور اعضای گروه پروژه میتوانند در این بازنگری مشاركت نمایند. آنگاه یك بازنگری برون سازمانی (كارفرمایمجازی) به منظور حصول اطمینان از اینكه كیفیت راه حل های توصیه شده نیازها وانتظارات مشتری را برآورده می نماید انجام دهید.

    8-     پیامدها: به محضی كه پیامدهای ناگوار و مخاطرات راشناسایی كردید آنها را قبل از آنكه تاثیری بر پروژه داشته باشند اولویت بندی و حلكنید و بدین ترتیب مخاطرات و پیامدها را به حداقل برسانید.

    9-     ستانده ها: هر گاه ستانده ای آماده شد آن را به صورت رسمیبه مشتری تحویل دهید و از مشتری درخواست كنید فرم تصویب ستانده را كه نشان می دهدنیازها و انتظارات ایشان برآورده شده است تایید كند تنها در این صورت می توانیدمطمئن شوید كه 100% كار این ستانده پایان یافته است.

    10-  گروه پروژه: پروژه های بزرگ توسط گروه های بزرگ انجام میشوند. تا جایی كه امكان پذیر است از بهترین افراد درخواست همكاری نمایید و بهمنظور یافتن چنین افرادی به اندازه لازم وقت اختصاص دهید. این وقت گذاشتن بعداباعث می شود در زمان اجرای پروژه از سرعت بالایی برخوردار شوید. به خاطر داشتهباشید ایجاد انگیزه در افراد مناسب كار آسان تری است. به آنها چشم انداز پروژه رانشان دهید و مشخص نمایید برایشان كه چگونه می توانند به آن دست یابند. به آنهااعتقاد و اطمینان داشته باشید. احساس مطلوبی در آنها پدید آورید. در این حالت استكه آنها به طور تعجب آوری كار خواهند كرد و این آن چیزی است كه انتظار دارید. 

    بكاربستن این 10 نكته می تواند موفقیت پروژه شما را تضمین نماید. 

     


    تفاوت بین یک رئیس و یک رهبر :

    رئیس :

    1- دیگران رامیراند.

    2- ترس را القامیکند.

    3- دیگران راسرزنش میکند.

    4- میگوید:"من".

    5- میداند چگونهانجام میشود.

    6- وابسته بهقدرت است.

    7- از مردم استفادهمیکند.

    8- اعتبار رابه نام خود میکند.

    9- دستور میدهد.

    10- میگوید"برو".

    رهبر :

    1- دیگران راهدایت و اموزش میدهد.

    2- اشتیاق راالهام میبخشد.

    3- کمک میکندتا درستش کند.

    4- میگوید" ما ".

    5- نشان میدهدکه چگونه باید انجام شود.

    6- بر روی حسننیت و کار درست حساب میکند.

    7- انسانها راتوسعه میدهد.

    8- اعتبار میدهند.

    9- سوال و خواهشمیکنند.

    10-میگوید: "برویم".

    ویژگی 100 شرکت موفق

     

    الگوبرداری از نمونه های موفق در مدیریت ، یکی از موضوعات بحث برانگیز بوده است . با وجود آن که نظرات موافق و مخالفی در باره الگوبرداری (Bench Marking ) ارائه شده است . با این همه ، دیدگاه هایی که بر ضرورت الگوبرداریاز شرکت های موفق تاکید می ورزند ، بسیار بیش از نظرات مخالف الگو برداری است .لورینگ و همکارانش به منظور تعیین الگوی عمل شرکت های موفق ، 100 شرکت موفقآمریکایی را مورد تحلیل قرار داده و شاخص های موفقیت آن ها را فهرست کرده اند .

    آنان 12 ویژگی در مورد شرکتهای موفق بر شمرده اند که در زیر آمدهاست :

    1- ایجاد حس تعلق گروهی در کارکنان در ایجاد زمینه در کارکنان برایتلقی شرکت به مثابه یک خانواده .
    2- ترغیبارتباطات آزاد و ارائه اطلاعات به کارکنان در زمینه پیشرفت های جدید و تشویق آنانبه ارائه پیشنهادات و شکایات .
    3- ارتقای شرکتاز درون و ایجاد فرصت برای کارکنان به منظور نقش آفرینی در تولید سرمایه به جایدعوت اشخاص برون سازمانی .

    4- تاکید بر کیفیت و ایجاد احساس افتخار و غرور به سبب تولیدکالاها و خدمات کیفی .
    5- ایجاد فرصتبرای کارکنان به منظور تملک سهام و دریافت حق السهم سود از شرکت
    6- ایجادارتباط غیر رسمی میان مدیران ارشد ، کارشناسان و کارگران .
    7-تامیننیازمندی های شخصی و ابزار کار برای محیط عملیاتی و همچنین طراحی محیط کار خوشایند .
    8- تشویقفعالیت های اجتماعی کارکنان از طریق تامین مالی یا هماهنگی با سازمان های فعالاجتماعی برای همکاری با کارکنان .
    9- کمک بهکارکنان به منظور پیشگیری از امحای ابزار و امکانات .
    10- جابجاییکارکنان بر مبنای ارزشیابی و نظریه کارشناسی مدیریت .
    11- تدارکبرنامه های ورزشی ، آمادگی جسمانی و برنامه های تفریحی .
    12- پرورشمهارت ها و ارائه دانش شغلی از طریق برنامه های آموزشی .


    مدیریت ایمنی و سلامت محیط کار

    در ابتدا ایمنی و سلامت به طور حاشیه ایمورد توجه مدیران قرار می‌گرفت و به صورت یک وظیفه تکمیلی در کنار مسوولیت هایعمومی مدیران فرض می‌شد. جراحت ها و بیماری های مرتبط با کار باعث ضایع شدن منابعانسانی سازمان و افزایش تصادفات در کار باعث ایجاد اختلال در خطوط یا بین سازمانمی‌شود. این عوامل علاوه بر زیان مالی موجب عدم توانایی سازمان در نگهداری کارکنانتوانمند می‌شود. ایمنی و سلامت حرفه ای تنها رعایت حال دیگران نیست، بلکه یک جنبهضروری و اساسی از بهره وری هر سازمانی می‌باشد و اگر سازمان ها بتوانند نرخ ومقدار حوادث حرفه ای،‌ بیماری ها و استرس نامطلوب را کاهش دهند، کیفیت زندگی کاریکارکنان بهبود پیدا کرده و آنها اثر بخش تر خواهند بود. تولید و عملیات مربوط بهآن نیازمند اامات و پیش نیازهایی است که یکی از آنها ایمنی کار کردن و مدیریت برفرآیند روانی و اجتماعی بروز حادثه است.

     انسان های تولیدی نیازمند داشتنفرهنگ کار ایمن هستند و لازم است در این خصوص اقدامات موثری صورت پذیرد.پیچیدگی کار مدیران تولیدی و صنعتی بدین خاطر است که تولید کالا و یا خدمات بخشیاز کار آنان است و لازم است در کنار تولید کالا یا خدمات،‌ هدف های دیگری را موردتوجه قرار دهند. از جمله این اهداف به حداقل رساندن حوادث،‌ رعایت مسایل زیستمحیطی،‌ توجه به مسوولیت های اجتماعی، پرورش منابع انسانی و . است.

    برای نیل به اهداف فوق و کاهش وتعدیل حوادث لازم است بر فرآیند شکل گیری حوادث ، نظارت و مدیریت گردد .

     

    روش های متداول بررسی و اقدام درزمینه بهداشت و ایمنی محیط کار

    روش های تامین سلامت کارکنان در محل کار: شامل روش های طبی، روش های کنترل محیط و روش های روانشناسی است. 

    ارگونومی:  به مطالعاتی اطلاق می شود که در آن ساخت، ترکیب و سازمان کار طراحیتجهیزات شغل و محل کار در رابطه با عامل انسانی مورد بررسی قرار می گیرد و در آنهابه مسایل فیزیولوژیکی، ادراکی و تا حدی رفتاری توجه می گردد.

     

    روش های بیومکانیکی:  این روش ها، تعامل فیزیکی بین انسان و سیستم مکانیکی اطراف او را مدنظر داشته و ابزار، تجهیزات و تسهیلات محل کار را در این رابطه مورد مطالعه قرارمی دهد.

     

    مهندسی سیستم ها:  این روش با توجه به اصول سیستم ها، تمامی اجزای موجود شناسایی شده و بااستفاده از روش های تجزیه و تحلیل کمی مسایل، ایمنی را مورد مطالعه قرار می دهد.

     

    روش های اکتشافی:  در این روش با مطالعه در زمینه نحوه توزیع و تشخیص بیماری ها و روش هایآماری و مقایسه، میزان سلامت و ایمنی مورد تحلیل قرار می گیرد.

     

    روش های رفتاری:  در این روش ها برای بررسی ایمنی و سلامت به متغیرهایی نظیر رضایت ازکار، انگیزش، مشارکت و عواملی از این دست پرداخته می شود .


    حوزه‌های دانشمدیریت

     

    براساس استاندارد  PMBOK، مدیریت نه‌گانه حاكم بر پروژه‌هاعبارتند از:

    1.       مدیریت یكپارچگی پروژه : توصیف كننده فرایندهای موردنیاز جهت حصول اطمینان ازهماهنگی مناسب عناصر مختلف پروژه و شامل آغاز پروژه، اجرای برنامه و اختتام پروژهمی‌باشد.

    2.       مدیریت محدوده پروژه:  توصیف‌گر فرایندهایلازم برای حصول اطمینان از این امر كه پروژه در برگیرنده تمامی فعالیتهای موردنیازبوده و كار اضافی در آن انجام نمی‌شود، می‌باشد و شامل تصور توسعه پروژه، محدودهتوسعه وكنترل، تعریف فعالیتها و كنترل آن می‌گردد.

    3.       مدیریت زمان پروژه:  توصیف‌گر فرایندهایلازم برای حصول اطمینان از خاتمه به‌ موقع پروژه می‌باشد و شامل تعریف ارتباطفعالیت ها، برآورد مدت زمان فعالیت ها، تهیه برنامه زمانی و كنترل زمانبندی آنهاست.

    4.       مدیریت هزینه پروژه‌ها:  توصیف‌گر فرایندهایلازم برای حصول اطمینان از اینكه پروژه در چارچوب بودجه مصوب به اتمام خواهد رسید،می‌باشد و شامل برآورد هزینه، بودجه‌بندی و كنترل هزینه می‌گردد.

    5.       مدیریت كیفیت پروژه:  توصیف‌گر فرایندهایلازم برای حصول اطمینان از تامین ضرورت های موثر در اجرای پروژه بوده و شاملبرنامه‌ریزی، تضمین و كنترل كیفیت می‌باشد.

    6.       مدیریت تداركات پروژه:  توصیف‌گر فرایندهایموردنیاز برای فراهم كردن كالا و خدمات  لازم در پروژه می‌باشد و شامل برنامه‌ریزیو كنترل تداركات، مدیریت مدارك تجهیزات، برنامه‌ریزی تقاضا و درخواست، انتخابمنبع، مدیریت و ارزیابی طرفهای قرارداد دست دوم (Subcontractors) آنهاست.

    7.       مدیریت منابع انسانی پروژه:  توصیف‌گر فرایندیاست كه بهترین شكل بكارگیری افراد در پروژه را تضمین می‌نماید و شامل تعریف ساختارسازمانی نیروی انسانی پروژه، شیوه‌های جذب نیرو، روش تخصیص نیروها (در ساختارماتریسی)، تشكیل، سازماندهی و توسعه تیم پروژه می‌باشد.

    8.       مدیریت ارتباطات پروژه:  توصیف‌گر فرایندهایلازم برای حصول اطمینان از تولید، جمع‌آوری، انتشار و توزیع مناسب و به ‌موقعاطلاعات پروژه بوده و شامل برنامه‌ریزی ارتباطات، مدیریت اطلاعات، كنترل اطلاعات، گزارشكارایی و اختتام رسمی پروژه می‌باشد.

    مدیریت ریسك پروژه: توصیف‌گر فرایندی است كه با تعیین و تجزیه ‌وتحلیل واكنش مناسب در مقابل درجه ریسك پروژه سر و كار دارد و شامل تعریف ریسك درپروژه، برآورد ریسك، كمی (مقداری) كردن ریسك، اتخاذ واكنش در برابر ریسك و كنترلواكنش در قبال ریسك و پاسخگویی در قبال ریسك می‌باشد.


    یك رئیس خوب چه ویژگیهایی دارد؟

    روسا اغلب از جمله عواملاصلی می باشند كه باعث شده كاركنان شغل خود را دوست داشته باشند و یا آن را ترككنند. همانگونه كه ژوان لوید(JoanLloyd) می نویسد یك رئیس مثل بند نافی می باشد كه كاركنان را به سازمان پیوند میدهد. اگر این بند صدمه دیده باشد فرد نهایتا سازمان را تر ك خواهد كرد .

    اشاره به 10 ویژگی از ویژگیهای یك رئیس خوب :

    1-بیان انتظارات به صورتشفاف

    یك رئیس خوب از همان ابتدابا یك كارمند جدید درخصوص اولویتها و انتظارات خود صحبت می كند. او درباره بازنگریعملكرد بحث نموده و بیان می كندكه از نظر او یك عملكرد عالی چگونه عملكردی میباشد. یك رئیس موثر به كاركنان خود نمی گوید كه كارها را چگونه باید انجام دهند.او بیشتر درخصوص نتایج و دستاوردها صحبت می كند و كاركنان را در خصوص جزئیات كار وانجام آن به روش مناسب، آزاد می گذارد.

    2-مربیگری

    یك رئیس خوب به پست خود ازدو دیدگاه مربی و رهبر می نگرد. وی همانند فردی است كه علاوه بر آموزش بازیكنان،تیم را از طریق یك الگو  هدایت و رهبری می نماید. یك رئیس موثر فرض نمی كندكه كاركنان می دانند كه چه كاری و چگونه باید آن را انجام دهند. وی مثل یك مربیخوب بازیكنان خود را از كنار زمین صدا می زند و گاهی اوقات كه بازیكنان تكنیكی رابه خوبی فرا نمی گیرند وسوسه می شود كه خود وارد زمین شده و بازی كند.

    3-ارائه بازخورد

    ارایه بازخورد در طی انجامكار رابطه ای مانند رابطه مربی - بازیكن را در كاركنان  ایجاد می كند. در اینحالت یك احساس گفتگو، رهبری و همكاری وجود دارد. درحالی كه انتظار تا جلسه بازنگریعملكرد حس محاكمه كننده- محاكمه شونده  یا  دادگاه-حكم  را داشته وبازخورد منفی مانند تنبیه عمل می كند.

    4- قدردانی از تلاشها

    كاركنان نیاز دارند كه موردتقدیر واقع شوند. هیج چیز موثرتر از تقویت (بازخورد) مثبت نیست. یك رئیس موثر ازاین موضوع آگاه است  و كارهایی كه دوست دارد كاركنان انجام دهند را به ایشانیادآوری می كند و این جای تعجب ندارد كه متعاقبا آن رفتارها را در كاركنان خود بیشترمشاهده نماید.

    5- استثنا قائل نشدن

    برای كاركنان مهم است كهاحساس برابری كرده و مشاركت یكسانی را به عنوان عضو تیم داشته باشند .یك رئیس موثرمحیطی مملو از انسجام، اعتماد و احترام ایجاد نموده كه مشوق بازخورد، نوآوری وخلاقیت است. در چنین محیطی استعدادهای كاركنان شكوفا می شود.

    6- شناخت كاركنان

    یك رئیس خوب در سلام كردنپیشقدم است. او برای كاركنان خود وقت كافی می گذارد. وقتی كاركنان با او صحبت میكنند او با تمام وجود به كاركنان توجه می كند. یك رئیس موثر علاقه فردی ویژه ای بهزندگی كاركنان خود دارد. رئیسی كه زندگی كاركنانش را درك می كند به احتمال زیاد باآنها همدلی نیز می كند.

    7-هر فرد را به عنوان یكاستعداد منحصر بفرد دیدن

    یك رئیس عالی كاركنان رازیر نظر می گیرد تا بداند آنها چه كاری را به بهترین نحو انجام می دهند. او دربارهاین امر كه آنها  از انجام دادن چه بخشی از  شغل خود بیشتر لذت می برندبا آنها صحبت می كند. یك رئیس موثر در موفقیت كاركنان خود سرمایه گذاری می كند. اوبا آنها در خصوص اهدافشان صحبت میکند .

    8- بی محابا كار كردن

    یك رئیس موثر كاركنان خودرا تشویق می كند تا نگران اشتباهاتی كه در حین كار ممكن است رخ دهد، نباشند. ذهنیتیك رئیس موثر مشوق یادگیری است نه انتقال دادن ترس ناشی از ارتكاب اشتباه.

    9- صادق و قابل اعتماد بودن

    یك رئیس موثر، رك و رو راستولی دقیق است. او  ضرورت ارتباطات را درك می كند و اگر می بیند كه عملكرد روبه بدتر شدن است زیاد منتظر نمی ماند تا درباره آن صحبت كند. دانش كاركنان تهدیدیبرای او به شمار نمی رود بلكه او آن را بیشتر تشویق می كند.

    10-رئیس خوب بودن امریاكتسابی است نه ذاتی

    این یك حقیقت است كه بعضیاز روسا دارای استعداد طبیعی برای رهبری، ایجاد انگیزه و تحت تاثیر قراردادندیگران هستند. گفته می شود بیشتر آنچه كه باعث می شود یك فرد رهبر موثری باشدرفتارهای آموخته شده هستند. بسیاری از افراد دارای قابلیتهای ذاتی هستند كه میتواند آنها را به یك رهبر عالی تبدیل كند و مهم توسعه آن دسته از از قابلیت هاست.یك رئیس خوب بندرت بدون بهبود مهارتهایش می تواند خوب باقی بماند.


    کایزن چیست ؟

    كایزن ( KAI + ZEN = KAIZEN  ) تركیبی دو كلمه ای از یك مفهوم ژاپنی است كهتعریف آن تغییر به سمت بهتر شدن یا بهبود مستمر و تدریجی است. در واقع كایزن براین فلسفه استوار است كه برای ایجاد بهبود در سازمان ها لازم نیست به دنبالتغییرات انفجاری یا ناگهانی باشیم ، بلكه هر نوع بهبود یا اصلاح به شرط آنكهپیوسته و مداوم باشد، ارتقای بهره وری را در سازمان ها به ارمغان خواهد آورد.

     

    در نگاه كایزنی برای تحقق بهبود تدریجی و مستمر در سازمانها باید سه اقدام اساسی زیر صورت بگیرد :

    1- كلیه فعالیت هایی كه هزینه زا هستند ولی ارزشی تولید نمیكنند (Muda ) باید حذف شوند .

    2- فعالیت هایی كه به شكلی در جای دیگری به صورت موازیانجام می شوند ( Muri ) با یكدیگر تلفیق شوند.

    3-آن دسته از فعالیت هایی كه برای تكمیل و بهبود سطح كیفیخدمات لازمند (Mura ) به فعالیت های سازمان افزوده شوند.

     این حركت یا نهضت Mu3 اساس اقدامات كارگاه آموزشی گمباكایزن ( كایزن عملی ) را تشكیل می دهد.

    مدیریت و کایزن

    اگر بخواهیم وظایف مدیران را برشمریم، به فهرست بلند بالاییاز اقدامات ریز و درشت میرسیم كه بسیاری از آنها در چارچوبهایی قابل دسته بندی است. دانشمندان علوم مدیریت بر همین اساس نظریاتی را خلق كرده اند كه مهمترین كاربردآنها، دسته بندی یا طبقه بندی این وظایف است. یكی از این نظریات پذیرفته شده نظریهفایول است كه اهم وظایف مدیران را این گونه بر می شمارد:

    1 هدایت و رهبری

    2 سازماندهی

    3 برنامه ریزی

    4 نظارت و كنترل

    5 هماهنگی

    گرچه نظریات دیگری نیز در این حوزه وجود دارد ، اما نظریهفایول با توجه به لحاظ كردن و در عین حال نقد اصولی دیدگاههای تیلور ، تا كنون بهعنوان یكی از معتبرترین اصول در علم مدیریت و حوزه وظایف مدیران پذیرفته شده است.چنانچه فارغ از سایر دیدگاههایی كه در این زمینه وجود دارد، اصول فایول را بهعنوان مهمترین وظایف مدیران بپذیریم، می خواهیم از دیدگاه كایزنی این اصول رابازبینی كنیم. از نگاه كایزن وظایف مدیریت بر دو دسته اصلی تقسیم بندی می شود.لازم به یادآوری است كه در این جا منظور از مدیر تنها جایگاه رسمی و سازمانی ویمورد نظر نیست و هر فردی كه در سازمان مسئولیت انجام كاری را دارد، مدیر یا بهتعبیری دیگر اداره كننده آن كار فرض می شود.


    زمان و وظایف مدیریت بازار

    متغیرها و عوامل غیرقابل كنترلی كه یك مدیر بازار با آنها سروكار دارد بسیار زیادند و غیرقابل پیش بینی. مدیران بازار به غیر از ارتباط هایی كه در داخل سازمان با همكاران خود دارند با عوامل اثرگذار بسیاری در خارج از سازمان نیز در تعاملند كه هر یك از این عوامل می توانند به راحتی مدیر بازار را مجبور به انجام كارهایی به غیر از كارهای ضروری و غیرفوری می نمایند. بحران هایی مثل برگشت كالاهای مرجوعی و كاهش نقدینگی و كم بودن مواد اولیه در بازار بحران هایی معمول می باشند كه می توانند مدیر را همیشه در حیطه كارهای ضروری و فوری فرو برند. مدیریت بازار فرایندی برای شناسایی و پیش بینی و ایجاد و تأمین نیازها و خواست های مشتریان برای محصولات و خدمات است.

    در بررسی وظایفی كه یك مدیر بازار دارد به تنوع متغیرهای اثرگذار پی می بریم و بیش از پیش به اهمیت استفاده مناسب از زمان برای یك مدیر بازار واقف میشویم. جوئل ایوانس و باری برگمن برای مدیر بازار ۹ وظیفه اصلی به شرح زیر قائلند :

    1. شناسایی نیازهای بازار
    2. خریدن مومات و تجهیزات
    3. فروختن محصولات و خدمات
    4. برنامه ریزی محصول و خدمت
    5. قیمت گذاری
    6. توزیع
    7. تحقیقات بازار
    8. تجزیه و تحلیل فرصت ها
    9. مسئولیت اجتماعی

    در ادامه بعضی از عوامل روزمره كه می توانند اجرای این وظایف را مغشوش نمایند و از تمركز مدیر بر امور ضروری و غیرفوری جلوگیری نمایند ذكر می شوند. مغشوش بودن مسئولیت ها و تداخل كارها، مراجعین پیش بینی نشده، ناتوانی در گفتن نه به خصوص به رئیس خود، ناكافی بودن كنترل ها و ناقص بودن گزارشات، برداشت نادرست از فرایند برنامه ریزی، فقدان آموزش كاركنان، اطلاعات ناقص، تصور امكان انجام سریعتر و بهتر كار توسط خود، فقدان انضباط شخصی، ناتمام گذاشتن وظایف، پرداختن بیش از حد به بحران ها، كثرت یا قلت بیش از حد جلسات ،تردید و بی تصمیمی، ترس از فراموشی و منیت، ضعف در برقراری ارتباط با دیگران، به تعویق انداختن كارها، پرداختن به حاشیه و مزاحمت های ناشی از تماس های تلفنی و در نهایت نامشخص بودن هدف از مسافرت ها و استفاده نامناسب از طول زمان سفر.



    اصول طلایی مشتری مداری :


    • مشتری مداری با استخدام هر عضوی از سازمان آغاز می شود

    • ارتباط برقرار کنید ، ارتباط بازی پینگ پونگ است اگر یکی بازی نکندبازی انجام نمی شود، پس برای مشتری فرصت گفتگو مهیا کنید

    • مشتری مداری کنار آمدن با مشتریان ناسازگار است

    • شکایات مشتری ارزان ترین راه شناخت مشتریان است

    • ارتباطات مشتری را با گوش کردن مدیریت کنید

    • رضایت کارکنان رابطه ای مستقیم با رضایت مشتریان دارد

    • مشتری داور نامریی و نهایی موفقیت یا شکست است

    • هیچ کس مجبور نیست با ما معامله کند

    • صداقت و خوشنامی دروازه ورود مشتریان به سازمان است

    • مطمئنا اولویت های مشتریان با اولویت های شما تفاوت دارد

    • مشتری بر اساس ظاهر شما و ظاهر محیط شما قضاوت می کند

    • مشتری مشاور اول ما برای بهبود مستمر است زیرا مشتری بهتر از هر کسدیگر نیازهای ما را میداند

    • جذب مشتری راحت تر از نگهداری مشتری و نگهداری مشتری راحت تر ازرضایت مشتری است

    • هزینه جذب مشتری بیش از هزینه نگهداری مشتری و هزینه نگهداری مشتریبیشتر از هزینه رضایت مشتری است

    • مشتری حرف اول و آخر را می زند

    • احترام در همه جا و برای همه مشتریان ضروری است

    • صادقانه به حرف و حق مشتری احترام بگذارید

    • تبلیغ کافی است ، درباره همه چیز اطلاعات بدهید

    • در ارتباطات همیشه مثبت نگر و یک باشید

    • با ذهنیت مثبت " من خوبم تو خوبی" ارتباط را آغاز کنید

    • بایستی به آنچه مشتری می گوید گوش فرا دهیم و سرعت در پاسخگویی را اصل اول رضایت مشتری قرار دهیم

    • برنده برنده بیندیشید ، نزدیک ترین راه شکست ، اصرار برای پیروزی بر مشتری است

    • روابط ما خواسته یا ناخواسته رضایت مشتری را شکل می دهد . مشکلات راحتی الامکان باکمک مشتری حل کنید

    • هرگز در برخورد با مشتریان تبعیض قائل نشوید چرا که احترام "درهمه جا" و " برای همه" مشتریانضروری است

    • حتی اگر یقین دارید که حق با شماست از بحث کردن با مشتری اجتناب کنید

    • هرگز تماس مشتریان را بدون پاسخ نگذارید

    • اگر شما از مشتریان خود مراقبت نکنید دیگران این کار را انجام میدهند.

    • هیچگاه احساس نکنید هرآنچه را که می توانستید برای مشتری انجام دادهاید همیشه به فکر خدمات بهتر باشید

    • حتی اگر دشمن هم برای خرید بیاید با تمام وجود بایستی او را راضیکنید

    • شناخت ، قدم اول برای دستیابی به رضایت مشتری است پس لازم استنیازهای درحال تغییر مشتریان شناسایی و پیش بینی شود

    • مشتری زمانی راضی می شود که محترمانه با او برخورد شود و خدماتدوستانه و مفید به او ارائه شود

    • رضایت خودتان بخشی از رضایت مشتری است

    • همواره 50 درصد نیتی  مشتریان از بی اطلاعی است



    روش هایاعتمادسازی در میان کارکنان یک سازمان

     بسیاری از کارشناسان براین باورند که تقویت روحیه اعتماد درمیان کارمندان یکی از مهمترین عوامل ایجاد یکپارچگی، پویایی و تحرک در محیط کار بشمارمی آید

    بنابراین ، سازمانی که در بین کارکنانش اعتماد وجود داردمعمولا در پیشبرد اهدافش موفق تر است. به همین علت امروزه مدیران سازمان ها اغلببا این چالش روبه رو هستند که چطور می توان در محیط کار اعتماد حاکم نمود؟

     کارشناسان علم مدیریت پنج روش برای اعتمادسازی در میانکارکنان سازمان ها پیشنهاد می کنند :

     ۱)  پایبندی بهصداقت

    صداقت پایه و اساس اعتمادسازی در هر سازمان است. صداقت بایداز رده بالای هر سازمان شروع و تا رده های پایین ادامه یابد. گر چه صداقت بدینمعنی است که در هر شرایطی باید حقیقت را بیان نمود ، لیکن این واقعیت را باید درنظر داشت که مطرح نمودن حقایق و پایبندی به قرارها پدیده ایست که در چارچوب منافعمشروع و قانونی هــر ســازمان تعریف می شود. به همین علت ندادن اطلاعات در برخیشرایط نباید عدم پایبندی به صداقت تلقی گردد. بنابراین با وجود دشوار بودن فراگیرنمودن رفتار صادقانه در یک سازمان نتیجه این فرآیند برای موفقیت هر سازمان حیاتیاست.

     ۲) مبادلهدیدگاهها و ارزشها در سازمان

    مبادله دیدگاههای سازمانی، مدیریت را قادر می سازد تا اهدافسازمان را بهتر تعیین نماید و با اتخاذ تاکتیک های مناسب بتواند امکانات حرکت بسویبه اهداف را فراهم کند.

      ۳) رعایت عدالت دربین کارکنان

    وقتی کلیه کارکنان اعم از کارمندان جدیدالاستخدام، موقت وپاره وقت احساس کنند به عنوان عضوی از گروههای کاری برای سازمان اهمیت دارند در آنحالت روحیه اعتماد در بین آنان به وجود می آید. اعتمادسازی در سازمان با گوشه گیریمدیریت و دوری از کارکنان به دست نمی آید، بلکه ازطریق تماس و ملاقات مدیریت باآنها شکل می گیرد. افزون بر این مدیران باید از نظرات و دیدگاههای کارکنان خودآگاهی یابند و برای پیشنهادات و انتقادهای آنها جهت پیشبرد اهداف سازمان اهمیت واعتبار قائل شوند. مدیر تاثیرگذار باید نام کارکنان، وضعیت خانوادگی و دشواریهایآنها را بداند و با همه کارکنان رفتاری محترمانه داشته باشد.

     ۴) اولویت اهداف مشترک بر اهداف فردی :

    وقتی کارکنان یک سازمان احساس کنند از طریق فعالیت گروهی وهمکاری با یکدیگر می توانند به دیدگاه مشترک برسند از این طریق در آنها اعتمادپدید می آید

     (۵ منافع کلسازمان را بر منافع فردی ترجیح دادن

    همه ما به نوعی در برخورد با معضلات میدانیم در هر شرایطیتقریبا کدام راهکار درست است. اگر از این شیوه تفکر در سازمان نیز پیروی کنیم ومصالح فردی را در رویاروئی با مسائل عمومی سازمان نادیده بگیریم، بی تردید بهعنوان شخصی که منافع کل سازمان را بر مصلحت شخصی ترجیح می دهد، شناخته شده و مورداحترام اطرافیان قرار گرفته و در نهایت  بستری مناسب برای اعتمادسازی بیشتر در سازمانفراهم می شود.

     افزون بر شناخت راهکارهای اعتمادسازی در یک سازمان باید بهبرخی از خصوصیات و رفتارها که سبب بی اعتمادی در کارکنان یک سازمان می شوند نیرتوجه نمود.

      از این میانپنج رفتار غلط که در ایجاد عارضه بی اعتمادی در میان کارکنان مؤثراند عبارتند از:

     ۱) یکسان نبودنادعا و عمل

    هیچ عاملی مانند دمدمی مزاجی و تناقض میان حرف و عمل افرادرا سردرگم نمی کند. اگر سردرگمی ناشی از تناقض مستمر باشد بی تردید در این میاناعتماد قربانی می شود

    ۲تقدم منافع فردی بر منافع مشترک

    دریک محیط کار گروهی اگر فردی فقط به دنبال منافع فردی باشدیقیناً احترام و اعتمادش نزد دیگران از بین می رود.

     ۳) جلوگیری ازتبادل اطلاعات (حبس اطلاعات) :

    وقتی مجاری ارتباط مسدود باشد، بروز شایعات در رده های بالاو پایین سازمان شروع می شود. از این رو، داده های غلط جای اطلاعات درست را می گیردو انکار و تکذیب در سازمان رواج می یابد. افزون بر این اطلاعات درست با تأخیر زیاددر اختیار کارکنان قرار می گیرد یا افراد ذینفع هیچ گاه از آن مطلع نمی شوند و بهتبع این عملکرد اعتماد در سازمان ازبین می رود.

     ۴) حقایق راوارونه جلوه دادن

    عدم صداقت سریعترین راه نابودی کل اعتماد است. افراد ممکناست حقیقتی را یک بار یا حتی دوبار وارونه جلوه دهند، اما تکرار این شیوه، موجبسلب اعتماد کامل کارکنان می شود.

     (۵جمود فکری:

    چنانچه مدیران نسبت به عقاید و نظرات دیگران بی اعتناباشند، فضایی به وجود می آید که مصداق این عبارت است: من می خواهم همه کارها طبقنظرم انجام شود یا همین که هست». قطعا چنین محیطی موجب قطع ارتباطات و درنهایت بیاعتمادی می شود. چنانچه نگاهی به سازمانهای کاملا موفق در گذشته و حال بیاندازیمخواهیم دید که رهبران آن سازمانها به اصول پنجگانه اعتمادسازی توجه داشته و به آنعمل کرده اند. از همین رو، مدیران بزرگ و شایسته در حیطه فعالیت های فرهنگی، یو اقتصادی همواره میان رؤسا و همکاران خود اعتماد به وجود آورده اند و بااعتمادسازی برای خود و هم پیمانان، موفقیت و افتخار کسب کرده اند.



    فرصت ( Opportunity ) چیست ؟


    دیر زمانی است که تشخیص فرصت (Opportunity)به عنوان یک جنبه کلیدی از فرایندکارآفرینی مورد توافق قرار گرفته است. در واقع از نظر بسیاری از محققان، تشخیصفرصت قدم اول و تعیین‌کننده در فرایند خلق کسب و کارهای مخاطره‌آمیز جدید است.


    ون‌کاترمن (۱۹۹۷) پیشنهاد می‌کند که درک بهتر اینکه اشخاصچگونه فرصت‌ها را تشخیص می‌دهند و بهره‌برداری می‌کنند، قلمرو متمایزی ایجاد می‌کندکه آنرا از مدیریت استراتژیک، اقتصاد و دیگر رشته‌های علمی اجتماعی جدا می‌سازد(کوربت، ۲۰۰۵، ص ۴۷۳).


    بنا به اهمیت و جایگاه استراتژیک تشخیص فرصت» در فرایندکارآفرینی، مطالعه و درک آن در سالهای اخیر مورد توجه محققان و پژوهشگران این حوزهقرار گرفته است؛ و به مدد زحمات و کوششهای این عزیزان پایه‌های نظری این علم نوپاشکل گرفته و مسیر رشد و توسعه را طی می‌کند.


    جوزف شومپیتر، یکی دیگر از پیروان مکتب اقتصاد اتریش است کهمفهوم فرصت صریحا در کارهایش دیده نمی‌شود. در عوض، نقطه شروع حرکت او نظریهنوآوری است که خود آن را ترکیب جدید» توصیف کرد. کارآفرین شخصی است که ترکیبجدیدی خلق می‌کند و آن را در بازار دنبال می‌کند . بدیهی است خلق یک ترکیب جدید می‌تواندبه عنوان خلق یک فرصت کارآفرینانه تلقی شود. به این ترتیب، رویکرد شومپیتر ازعقیده هایک ـ میس ـ کرزنر از این نظر که فرصتها برای اینکه فعالیت کارآفرینانه‌ایرخ دهد، لازم نیستند، بلکه بوسیله خود کارآفرین نوآور خلق می‌شوند، متفاوت است.(بونستورف، ۲۰۰۶، صص ۴-۲).


    بعد از این، بسیاری از محققان تعاریف و تعبیرهای متفاوتی ازفرصت در ادبیات کارآفرینی ارائه کرده‌اند که به بعضی از آنها در زیر اشاره می‌شود.


    کیسون (۱۹۸۲) معتقد است فرصتهای کارآفرینانه فرصتهایی هستندبرای خلق کالاها، خدمات، مواد خام، و شیوه‌های سازماندهی جدید که این امکان رابوجود می‌آورد که ستاده‌ها (خروجی‌ها) با قیمت بالاتر از قیمت تولید فروخته شوند(شین، ۲۰۰۰، ص۴۵۱).


    فرصت از نگاه کروگر (۱۹۹۳) موقعیتی است در آینده که تصمیم‌گیرندگانآن را فی‌نفسه مطلوب و امکان‌پذیر می‌پندارند (یعنی در کنترل و صلاحیت آنها). حالتمطلوب” و امکان‌پذیر” بودن برای اشخاص ذهنی و درونی است (تات‌که و همکاران،۲۰۰۲، ص۱).


    ونکارترمن در سال ۱۹۹۷ فرصت را اینچنین تعریف می‌کند: فرصتکارآفرینانه شامل مجموعه‌ای از ایده‌ها، اعتقادات و اعمال است که توانایی خلقکالاها و خدمات آینده را، در غیاب بازارهای فعلی برای آنها، فراهم می‌کند.ونکاترمن در سال ۲۰۰۲ این تعریف را به صورت تفصیلی‌تر بیان کرده است و معتقد استیک فرصت کارآفرینانه شامل :


    • ایده یااختراعی که ممکن است منجر به کسب نتایج اقتصادی بشود یا نشود .

    • اعتقادبه اینکه چیزها مساعد و مطلوب هستند برای دستیابی به این نتایج .

    • اعمالیکه این نتایج را از طریق مصنوعات اقتصادی جدید اجرایی و عملی می‌کند (مصنوعات ممکناست کالا و خدمات باشد، یا شرکت‌ها، بازارها، استانداردها و نرم‌ها) (ساراسواتی،ونکاترمن، ۲۰۰۲، ص ۴).


    تیمونز (۱۹۹۹) پیشنهاد می‌کند: در حقیقت فرایند شبیه تصادم ذرات در یک واکنشهسته‌ای یا شبیه تولیدمثل ماهیان بعد از طوفان در اقیانوس است. ایده‌ها با شرایطدنیای واقعی و خلاقیت کارآفرینانه در یک نقطه در زمان برخورد می‌کنند و حاصل اینبرخورد یک فرصت است . .تیمونز معتقد است یک فرصت باید:


    • جذابباشد .

    • به‌موقعباشد .

    • بادوامباشد .

    • برایخریدار یا مصرف‌کننده نهایی ارزش افزوده خلق کند (دلابارکا، ۲۰۰۲، ص ۱۷).



    گروه کنترل کیفیت ( QCC )

    دایره کنترل کیفیت در واقع یک گروه کوچک متشکل از افراد و کارمندان سازمانی می‌باشد که با یکدیگر همکاری دارند تا از این طریق به مواردی همچون بهبود عملکردی سازمان ، احترام به افراد و کارکنان ، ایجاد گروههای کاری با روحیه‌ بالا از طریق توسعه و بهبود پتانسیل بی حد و حصر اعضای گروه کمک کنند .

    ژاپنی ‌ها تجربه کرده‌اند که درحدود 95% از مشکلات مربوط به کیفیت دربسیاری از سازمانها می‌تواند ازطریق روش‌های کنترل کیفیت ساده‌ای همچون هفت ابزار کنترل کیفیت (7QC) بطور کامل برطرف گردد.(Inshikawa,1986)

     

    این هفت ابزار عبارتند از:

     

    ü      نمودارهای پاراتو

    ü      نمودارهای علت و معلول

    ü      رتبه‌بندی اطلاعات

    ü      برگه ثبت داده‌ها

    ü      هیستوگرام

    ü      نمودارپراکنش

    ü      جداول و نمودارهای کنترل

    این ابزار به گروه کنترل کیفیت یاری می رساند تا جلسات طوفان مغزی را به صورت سیستماتیک برگزار کنند و مسائل موجود را به طور انتقادی و با سرعت بیشتر آنالیز نمایند .



    مدیریت استراتژیک

    تعریفاستراتژی و مدیریت استراتژیک

    تعاریف مختلفی ازاستراتژی و مدیریتاستراتژیک ارائه گزدیده وبه تعبیریکی ازمتخصصان مدیریت ، مانند " هنر " است که وقتی رویت میکنیم تشخیص دادنآنها آسان ، اما وقتی در پی تعریف کردن و توضیح دادن آن هستیم خیلی مشکل به نظر می‌رسد.

    استراتژی

    الگویی بنیادی از اهداف فعلی و برنامه‌ریزی شده ، بهره برداری و اختصاص دادن منابع و تعاملات یک سازمانبا بازار ، رقبا و دیگر عوامل محیطی است. طبق این تعریف یک استراتژی باید سه چیزرا مشخص کند:


    • چه اهدافی باید محقق گردد

    • روی کدام صنایع، بازارها و محصولات باید تمرکز کرد

    • چگونه برای بهره‌برداری از فرصت‌های محیطی و مواجهه باتهدیدهای محیطی به منظور کسب یک مزیت رقابتی منابع تخصیص یافته و چه فعالیت‌هاییانجام پذیرد.

    مدیریت استراتژیک

    تصمیمات و فعالیت‌های یکپارچه درجهت توسعه استراتژی‌های مؤثر و کارا ، اجرا و کنترل نتایج آنهاست.

    بنابراین مدیریت استراتژیک فعالیت‌هایمربوط به بررسی ، ارزشیابی و انتخاب استراتژی‌ها ، اتخاذ هر گونه تدابیر درون وبیرون سازمانی برای اجرای این استراتژی‌ها و در نهایت کنترل فعالیت‌های انجام شدهرا در برمی‌گیرد.

    ضرورتاستفاده از مدیریت استراتژیک

    با توجه به تغییرات محیطی که در حالحاضر شتاب زیادی به خود گرفته و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی ، بکارگیری برنامه‌ایجامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ، لازم است . این برنامه چیزیجز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده‌نگر،جامع‌نگر و اقتضایی ، راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی میباشد . پایه هایمدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکت‌های رقیب ، بازارها ،قیمت‌ها ، عرضه‌کنندگان مواد اولیه ، توزیع‌کنندگان ، دولت‌ها ، بستانکاران ،سهامداران و مشتریانی که در سراسر دنیا وجود دارند قرار دارد و این عوامل تعیین‌کنندگانموفقیت تجاری در دنیای امروزی است. پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمان‌ها برایحصول موفقیت درآینده می‌توانند ازآن بهره گیرند " مدیریت استراتژیک " خواهدبود.

    مزایایمدیریت استراتژیک

    مدیریت استراتژیک به سازمان اینامکان را می‌دهد که به شیوه‌ای خلاق و نوآور عمل کرده و برای شکل دادن به آیندهخود به صورت انفعالی عمل نکند. این شیوه مدیریت باعث می‌شود که سازمان دارایابتکار عمل باشد و فعالیت‌هایش به گونه‌ای درآید که اعمال نفوذ نموده و بدین گونهسرنوشت خود را رقم زده و آینده را تحت کنترل خود درآورد.

    از نظر تاریخی، منفعت اصلی مدیریتاستراتژیک این بوده است که به سازمان کمک می‌کند از مجرای استفاده نمودن از روشمنظم تر، معقولتر و منطقی‌تر راه‌ها یا گزینه‌های استراتژیک را انتخاب نموه و بدینگونه استراتژی‌های بهتری را تدوین نماید. مبهم نیست که این یکی از منافع اصلیمدیریت استراتژیک است ولی نتیجه تحقیقات کنونی نشان می‌دهد که این فرایند می‌توانددر مدیریت استراتژیک نقش مهم‌تری ایفا کنند. مدیران و کارکنان از طریق درگیرشدن دراین فرایند خود را متعهد به حمایت از سازمان می‌نمایند. یکی دیگر از مهمترین منافعمدیریت استراتژیک این است که موجب تفاهم و تعهد هر چه بیشتر مدیران و کارکنان می‌شود.یکی از منافع بزرگ مدیریت استراتژیک این است که موجب فرصتی می‌شود تا به کارکنانتفویض اختیار شود. تفویض اختیار عملی است که به وسیله آن کارکنان تشویق و ترغیب می‌شونددر فرایندهای تصمیم‌گیری مشارکت کنند،  خلاقیت، نوآوری و خیال پردازی را تمریننمایند و بدین گونه اثر بخشی آنها افزایش خواهد یافت.



     

     

    تعریف مدیریت

     مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی ، بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول انجام می گیرد.

    در ابتدا انسانها درباره مدیریت چقدر میدانند ؟ دانش مدیریت تا چه حد علمی است و آیا مدیریت علم است یا هنر؟ بخشی از مدیریت را میتوان از طریق مدیریت آموزش فرا گرفت و بخشی دیگر را ضمن کار باید آموخت ، در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته می شود علم مدیریت است  و بخشی را که موجب به کار بستن اندوختها در شرایط گوناگون می شود هنر مدیریت می نامند.

    مدیریت موفق و مؤثر

     مدیریت موفق و مؤثر عبارت است از کسب اهداف سازمانی یا بالاتر از آن .

    ویلیام جمیز تحقیقی درباره انگیزش انجام داد و به این نتیجه رسید که کارکنان ساعتی ، تقریباً با میزان کاری در حدود20 الی 30 درصد توانایی خود می توانستند شغل خود را حفظ کرده و مانع از اخراج خود شوند ، این تحقیق نشان داد که اگر کارکنان ، دارای انگیزش بیشتری  باشند تفریباً با 80 الی 90 درصد توانای خود ، کارمی کنند . مدیری که بتواند حداقل کار مورد قبول را با استفاده از امکانات مدیری مانند : توبیخ ، کسر حقوق و فراهم سازد ، مدیر موفق نامیده می شود ولی مدیر مؤثر کسی است که بتواند  80 الی 90 درصد توانای های افراد را به کار گیرد.

     برای موفق و مؤثر بودن ، توانای های ذاتی و همچنین اکتسابی معینی لازم است . مدیر مؤثر نیاز به توانای های فنی ، انسانی ، ادراکی ، طراحی و حل مسائل دارد . یک مدیر موفق ، نگرش و انگیزه های معین و مشخصی دارد.  پاداش های سازمانی (اضافه حقوق ، تشویقی ، ارتقاء و .) و جو سازمانی بر انگیزه و انگیزش وی اثر دارد . یکی دیگر از دلایل موفقیت ، رویدادهای پیش بینی نشده وامدادهای غیبی است ، زیرا همیشه توانای های افراد نیست که آنان را موفق میسازد . بررسی میزان موفقیت و مؤثر بودن هر مدیر بر اساس دیدگاه و معیارهای سازمانی صورت می گیرد  .

     


    ثبت و نگهداری سوابق و تشکیلحافظه سازمانی :

    روشهای متعددی برای نگهداری سوابقو ایجاد حافظه سازمانی یا مخزن تجارب (ExperienceBase) وجود دارد كه می‌توان آنها را به دو دسته بایگانیدستی و بایگانی كامپیوتری تقسیم كرد. نمونه ساده حافظه سازمانی می‌تواندفایل‌های دستی باشد كه در پوشه‌ها و زونكن‌هاست و برای مقاصد مشخص در دسترس كاركنانذیربط قرار دارد. علیرغم آنكه هر سازمان روش خاص خود را در تشكیل حافظه سازمانی دنبالمی‌كند ولی در دسترس بودن این منبع برای همگان ، از اامات سیستم مدیریت تجربهاست. استفاده از روش دستی یا كامپیوتری به نوع تصمیمات سازمان ، بودجه اختصاصی و دامنهكاربرد آنها بستگی دارد. لازم به ذكر است كه منظور از حافظه سازمانی در اینجا، محلیاست ـ اعم از دستی یا كامپیوتری ـ كه همه تجارب در آن نگهداری می‌شوند و برای استفادهمجدد در دسترس همگان قرار می‌گیرند. علاوه بر این كه دسترسی به محتویات حافظه سازمانیآسان است ، فراوانی به كارگیری مجدد هر نمونه به همراه اصلاح و تعدیلات (در هر دو روش)ثبت خواهد شد.

     

    نگهداری و توسعه مدل مدیریتتجربه شامل سه نوع فرایند كلی است :

     

    ۱. فرایندهایفنی: شامل كلیه فعالیت‌های مرتبط با بخش نرم افزاری مدیریتتجربه مانند مدل‌ها، فرایندها، نمودارها و نقشه‌های جریان امور (مخزن تجارب، كارگاهتجربه و غیره) كه سیستم مدیریت تجربه براساس این فرایندها قابل اجراست.

     

    ۲. فرایندهایمدیریتی: شامل فعالیت‌های سازماندهی امور، برنامه‌ریزی سیستم(نحوه اجرا، نحوه تشكیل حافظه سازمانی، دامنه كاربرد تجارب و غیره) و كنترل سیستم.

     

    ۳. فرایندهایسازمانی: شامل كلیه فرایندهای تجاری (امور كاركنان، بازاریابی،تولید، كنترل كیفیت و غیره) كه با فرایندهای سیستم مدیریت تجربه گروه خورده است. تجاربمتعددی كه در فرایندهای تجاری ایجاد می‌شوند، با استفاده از فرایندهای مدیریت تجربهثبت و نگهداری می‌شوند.

     

    انتشار تجارب و یادگیریسازمانی:

     

    در سیستم مدیریت تجربه ، تجاربثبت شده پس از اصلاح و تعدیل اولیه به صورت نمونه ، گردآوری و با استفاده از ملاك‌هایمتعدد از جمله : نوع تصمیمات اخذ شده ، تبعات تصمیم برای سازمان ، هزینه و زمان صرفشده و غیره ارزیابی می‌شوند و در چند گام مجزا قابل انتشار در سازمان هستند. در گامنخست تجارب منتخب در حوزه اجرایی اشاعه می‌یابند، در گام دوم در سطح سازمان منتشر می‌شوندو در گام سوم به خارج از سازمان توسعه پیدا می‌كنند.

    با در نظر گرفتن ملاحظات فوق وضرورت مستندسازی تجارب سازمان ، این طرح با توجه به مبنای نظری و تشریح ماهیت مستندسازیبا رویكرد مدیریت دانش ، زمینه و شرایط لازم برای مستند كردن تجارب را فراهم می‌آورد.

     

     


     

    نقدی بر نقش آموزش بر بهره وری نیروی انسانی

    یکی از عوامل مهمی که تاثیر بسزایی بر بهره وری دارد و می تواند نقش مؤثری در افزایش بهره وری ایفا نماید، آموزش است. دانش و ترفندهای جدید ارتقاء بهره وری بدون پرسنل آموزش دیده، قادر به ایجاد و بکارگیری نیست.

    نیروی انسانی بر اساس امکانات، مهارتها، دانش و نگرشی که از آموزش کسب کرده است،قادر است نقش بسزایی در  تعالی بهره وری ایفا کند .

    یکی از دلایل پایین بودن بهره وری در جامعه این است که  آموزش و نتیجه  آن ( ارتقای سطح علمی و تخصصی پرسنل ) در سازمان ها به فراموشی سپرده شده است. درصورتی که در جهان رقابتی امروز، ببدون تردید یکی از راهکارهای بسیار مهم در ایجاد تحول و پیشرفت سازمان و درنهایت ، رسیدن به اهداف و آرمانهای تعریف شده سازمان ، برنامه ها و رویکردهای نوین آموزش است.

    بسیاری از سازمان ها ، آموزش را هزینه دیده و به همین دلیل بودجه اندکی را به آموزش نیروی انسانی خود اختصاص میدهند که این طرز تفکرو عملکرد اشتباه ، باعث عقب ماندگی سازمان از فناوری و دانش روز می شود .

    بخاطر داشته باشیم که :        

    آموزش هزینه نبوده ، بلکه سرمایه گذاری سازمان در زمینه تحقق هر چه بهتر اهداف سازمانی میباشد . 

     

     


    سیستم مدیریت اسناد

    مزایای كلیدی :

     

    • ابزاری مناسب برای مدیریت اسناد و مدارك و پوشش دهی به نیازهای سیستمهای مدیریت كیفیت سری ISO 9000
    • كنترل تغییرات اسناد و مدارك
    • ابزاری مناسب برای كنترل و مدیریت نسخ (Revision ) اسناد و مدارك
    • نگهداری اطلاعات وابستگی مدارك به یكدیگر و تعیین اتوماتیك مدارك نیازمند بازنگری

     

    امكانات و ویژگی‌های عمومی :

    • تعریف ساختار طبقه بندی اسناد و مدارك فنی
    • مدیریت اسناد و مدارك فنی (Issue Management )
    • شناسایی اسناد و مدارك فنی
    • طبقه بندی اسناد
    • تولید اتوماتیك كد شناسایی اسناد و مدارك فنی
    • تعیین وابستگی اسناد و مدارك فنی به یكدیگر (ماتریس ارتباطات)
    • مدیریت نسخ اسناد و مدارك فنی (Revision Management )
    • شناسایی نسخ (Revisions ) اسناد و مدارك
    • نگهداری تاریخچه تغییرات اسناد و مدارك
    • تعیین اسنادی كه بر اساس تغییرات یك مدرك بایستی بازنگری شوند
    • مدیریت توزیع مدارك (Distribution Management )
    • ثبت گردش اسناد میان واحدها و اركان مرتبط
    • نگهداری اطلاعات آخرین نسخه اسناد و مدارك فنی نزد هر یك از واحدها و اركان سازمان
    • تعیین اتوماتیك اسنادی كه از درجه اعتبار ساقط شده اند و اعلام به واحدهای مرتبط

    گزارش‌ها :

    • گزارش فهرست اسناد و مدارك بر اساس ساختار طبقه بندی
    • گزارش اسناد و مدارك نیازمند بازنگری
    • گزارش نسخه هایی از اسناد كه باید جمع آوری و با نسخه جدید جایگزین شوند
    • گزارش اسناد و مدارك ارسال شده به سایر واحدها


     تضمین کیفیت وکنترل کیفیت


    کنترل کیفیت به منظور شناسایی و درنهایت رفع مشکلات در محصول ، به جهت جلوگیری از بروز تولید محصولات با کیفیت پایین، شکل گرفته است .

    کنترل کیفیت شامل آزمایش های کیفینمونه ها و درنتیجه برداشت آماری از آنها میگردد .

    کنترل کیفیت ، بر روی محصول ،شناسایی و کنترل مسائل کیفی تمرکز می کند.

    کنترل کیفیت در قسمتهای مختلف فرآیندتولید صورت می‌ گیرد و این کنترل ها توسط افراد متخصص که درگیر در فرایند هستندانجام می شود.

    وظیفه کنترل کیفیت نظارت دقیق برتمام پدیده های موثر درتولید اعم از کنترل مراحل خرید مواد اولیه مناسب ، کنترل فرآیندتولید ، کنترل محصول نهائی، بررسی بازخوردها و تحلیل نتایج به منظور حصول تمام ویژگیهایمطلوب در محصولات سازمان،میباشد .

    بطور کلی میتوان کنترل کیفیت را در ۳ مرحله زیر خلاصه کرد:

        الف - کیفیت اندازه گیری میگردد .

        ب   - کیفیت با استاندارد های از پیشتعیین شده مقایسه میگردد .

        ج   - کلیه اقدامات موثر،جهت کاهشاختلافات با استانداردها انجام میپذیرد .

    کنترل کیفیت غالبا شامل فعالیت هایعمومی میشود که اطلاعات بدست آمده و محاسبه شده در مورد فرایند را بدقت بررسی میکند و از روش های استاندارد مورد تایید برای نشر محاسبات و اندازه گیری ها، تخمینو آرشیو اطلاعات و گزارشات استفاده می کند.

    تضمین کیفیت (QA ) یک سیستمبازبینی بیرونی و یک سری رویه های ممیزی است که توسط افراد خارج از فرایند صورت میپذیرد.

    در بسیاری ازاوقات QA فقط در مورد محصول نهایی و پایان فرایند بکار می رود، اما یکبرنامه تضمین کیفیت موثر و کارا باید تمام مراحل اعم از برنامه ریزی و گام هایکنترل کیفیت ( QC ) را موردارزیابی قرار دهد.

    تضمین کیفیت بدین معناست که محصولاتو خدمات را درست منطبق با خواسته های مشتری تحویل دهیم. بعبارتی تضمین کیفیت اجراییکسری کنترلها بر اساس مستندات در مراحل حساس تجاری است به طوری که این اطمینان بهوجود آید که دقیقاً نیازهای مشتری تأمین گردیده است.

    تضمین کیفیت را با کنترل کیفیت نبایداشتباه کرد.

    کنترل کیفیت ، به کیفیت خدمات وتولیدات شما مربوط می شود.

    تضمین کیفیت ، سیستم کنترلها بر اساسمستندات در داخل سیستم سازمان است  به طوریکه هیچگاه مشتری خود را از دست ندهد . به عبارت دیگر تضمین کیفیت احتمال بروز خطارا که موجب ایجاد ضرر برای سازمان و مشتری می شود ، از بین می برد.

    ضرری که ممکن است از منافع مشتری بکاهد یا حسنشهرت تجاری سازمان را از بین ببرد.




     

    نقش پررنگ و اهمیت مدیریت منابع انسانی در کاهش هزینه ها و سودآوری سازمان


     وظیفه اصلی مدیریت منابع انسانی ، رسیدگی به امورمربوط به کارکنان میباشد و مسئولان و متخصصان امور پرسنلی وقت و نیروی زیادی صرف آن می کنند اما پرداختن به این امور، تنها وظیفه  مدیریت منابع انسانی نیست وتصمیم گیری ها وعملکرد مسئولان امور پرسنلی تاثیر مستقیم بر سودبخشی سازمان دارد .

     برخی از اقدامات مسئولان امورپرسنلی که درنهایت با کاهش هزینه ها یا افزایش تولید و کارایی به سودبخشی بیشتر سازمان کمک کند به شرح ذیل می باشد :

     ü     کاهش اضافه کاریهای غیرضروری با افزایش راندمان کار در ساعات عادی .

    ü     اتخاذ تدابیری برای کاهش غیبت و مرخصی های به ظاهر موجه و کنترل آنها .

    ü     طراحی صحیح مشاغل برای جلوگیری از اتلاف وقت کارکنان .

    ü     جلوگیری ازترک سازمان با مدیریت صحیح و برقراری روابط انسانی سالم و فراهم کردن محیطی مناسب که باعث خوشنودی و رضایت کارکنان شود و درنتیجه مانع از ترک سازمان و هزینه های ناشی از آن میگردد .

    ü     طراحی یک سیستم بهداشت و ایمنی موثر و نظارت دقیق بر آن ،  برای جلوگیری از بروز حوادث ومتحمل شدن هزینه هایی مانند پرداخت خسارت ، دارو و درمان ، بیمه های بیکاری یا از کارافتادگی و ضررهای ناشی از توقف کار و اتلاف زمان .

    ü     آموزش مهارتهای لازم به منظورتربیت کارکنانی که حداکثربازدهی را برای سازمان داشته باشند .

    ü     یافتن و استخدام شایسته ترین فرد ممکن برای هر شغلی ، در هر سطحی .

    ü     طراحی سیستمی برای پرداخت حقوق و مزایا که بتواند در جذب و نگهداری نیروهای کارا با سایر سازمان ها رقابت نماید .

    ü     تشویق متصدیان مشاغل به گونه ای که زمینه  مساعدی را برای ابراز نظرهایشان درباره کاهش هزینه ها فراهم آورد .

    نتیجه اینکه هدف اصلی مدیریت منابع انسانی درهرسازمانی کمک به عملکرد بهتر در سازمان برای نیل به اهداف سازمانی است. کمک به افزایش تولید و بهره وری، موثرترین کمکی است که می توان به سازمان نمود.

    بهره وری را میتوان استفاده موثر از منابع انسانی و امکانات فیزیکی و مالی تعریف کرد. اگر چه مدیریت منابع انسانی نمی تواند دخالت مستقیم چندانی در چگونگی استفاده از سایر منابع در سازمان داشته باشد ولی با توجه به حضور و دخالت عامل انسانی در تمام صحنه ها، مدیریت منابع انسانی می تواند با طراحی برنامه ها و سیستمهایی برای بکارگیری شایسته نیروهای سازمان، نقش مهمی در بقاء و کارایی سازمان ایفا کند.


     گزیده ای در مورد  " پروژه بهبود  "

    پروژه های بهبود و ارتقای بلوغ سازمانی مدیریت گستره وسیعی را شاملمی شوند که باعث ایجاد تنوع در اجرای این پروژه ها می شود.

    مراحل اجرای این پروژه ها ، عموما" ، شامل موارد زیر می باشد:

    - مرحله اول : مرحله شناخت وضعیت موجود و تعیین نیازهای اساسی سازمان

    مرحله دوم : تهیه فهرست پروژه های بهبود یا ارتقای بلوغ سازمانیمدیریت با توجه به نتایج مرحله قبل و امکان سنجی اجرا

    - مرحله سوم : انتخاب الگو و استاندارد و چارچوب سیستم و در صورتنیاز سفارشی نمودن استانداردها

    - مرحله چهارم : ارایه آموزش های لازم و آماده سازی سازمان برایانجام پروژه

    - مرحله پنجم : تجزیه و تحلیل فاصله وضع موجود با وضعیت هدف و تعییناقداماتی که باید برای رسیدن به وضعیت هدف ، صورت پذیرد

    - مرحله ششم : تشکیل کمیته راهبردی و تیم های اجرایی

    - مرحله هفتم : طراحی سیستم

    - مرحله هشتم : اجرای سیستم

    - مرحله نهم : اخذ بازخورد و اصلاح و بهبود سیستم

    - مرحله دهم : انجام ممیزی داخلی برای اطمینان از پیاده سازی کلیهاامات تعیین شده و اقدام در جهت رفع مغایرت های مشخص شده در مرحله ممیزی

    - مرحله یازدهم : ارایه آموزش های نهایی به کاربران سیستم

    - مرحله دوازدهم : مستندسازی نهایی و تهیه کتابچه آموخته ها وتجربیات پروژه

    - مرحله سیزدهم : در صورت نیاز ، دعوت از شرکت صادر کننده گواهینامهیا تاییدیه و انجام ممیزی نهایی توسط شرکت گواهی دهنده

    - مرحله چهاردهم : رفع مغایرت های احتمالی تعیین شده توسط شرکت گواهیدهنده ، ممیزی نهایی و صدور گواهینامه توسط مرجع ذیصلاح

    - مرحله پانزدهم : نگهداری و بهبود سیستم.

    و در نهایت ، پایان مرحله پانزدهم در حقیقت آغاز مرحله اول برایپروژه بهبود بعدی  است!


    آخرین مطالب

    آخرین جستجو ها

    شیعه نت geojackfoci ♥خادم هیئتهای حسینی تبریز(حمیدكافی لاله)♥ گروه تواشیح وهمخوانی بین المللی سیرت النبی golftibitre وبلاگ مسافر رضا شوشتری ntelgorsgrudli مهندس مهدی مودی(حسن زاده):کاش نقش دلم نقشه ی قرآن باشد marlighcorrna orunetoc